کتاب هرگز سازش نکنید

معرفی کتاب هرگز سازش نکنید: طوری مذاکره کنید که گویا زندگیتان وابسته به آن است

آیا در مذاکره کردن با دیگران و رسیدن به اهدافتان دچار چالش هستید؟! کتاب هرگز سازش نکنید مهارت‌هایی را به شما آموزش می‌دهد که هر کسی برای انجام یک مذاکره‌ی موفق به آن‌ها نیاز دارد. کریس واس در این کتاب پرفروش بین‌المللی، اصول و تکنیک‌های مؤثری را معرفی می‌کند که می‌توانید با به‌کارگیری آن‌ها در زندگی شخصی و حرفه‌ای‌تان، نتیجه‌ی مذاکرات را به نفع خود تمام کنید.

درباره‌ی کتاب هرگز سازش نکنید

مذاکره فرایند پیچیده‌ای است که می‌تواند به توافق یا حل اختلاف بین دو یا چند طرف بینجامد. رویکردهای مختلفی برای انجام مذاکره وجود دارد و هر کسی بر اساس سطح دانش و مهارتی که در این زمینه دارد، می‌تواند برنده یا بازنده‌ی مذاکرات باشد؛ بنابراین رسیدن به بهترین نتیجه در مذاکرات نیازمند کسب مهارت و استفاده از تکنیک‌هایی است که توسط افراد موفق در مذاکرات توصیه می‌شود. باید توجه داشت مذاکره فقط در موقعیت‌های خاص و حساس اتفاق نمی‌افتد، بلکه زندگی مجموعه‌ای از مذاکرات است و هر فرد باید برای آن‌ها آماده باشد. برای مثال وقتی شما به مصاحبه کاری می‌روید باید مهارت مذاکره در مورد حقوق، مزایا و شرایط کاری خود را داشته باشید. یا زمانی که می‌خواهید خانه، ماشین و هر چیز دیگری بخرید، باید بتوانید با فروشنده مذاکره کنید و در نهایت بهترین و سودمندترین نتیجه را برای خود رقم بزنید.

کتاب هرگز سازش نکنید (Never Split the Difference) یک راهنمای عملی و شامل راهبُردهایی‌ست که توسط کریس واس (Chris Voss) به رشته تحریر درآمده است. اصول ارائه شده در این کتاب می‌تواند مذاکره‌کننده را به سمت دستیابی به نتایج سودمند راهنمایی کند. واس که زمانی افسر واحد بحران اف‌بی‌آی بوده، از تجربیاتش برای نگارش این کتاب، استفاده کرده است، بنابراین مثال‌ها و تکنیک‌های بیان‌شده در اثر حاضر نتیجه‌ی تجربیات او در موقعیت‌های خطرناک و پرمخاطره‌ای است که آن‌ها را در طول زندگی حرفه‌ای خود تجربه کرده! کتاب هرگز سازش نکنید به‌عنوان بهترین کتاب در حوزه مذاکرات در وبگاه آمازون شناخته شده است و در نشریات مختلفی مانند نیویورک‌تایمز، وال‌استریت ژورنال، فوربس و فورچون منتشر شده است.

تأکید اصلی کتاب هرگز سازش نکنید، بر اهمیت همدلی، گوش‌دادن فعالانه و تقویت و استفاده از هوش هیجانی است و دیدگاه‌های منحصربه‌فردی را در مورد مذاکره بیان می‌کند. واس استدلال می‌کند تاکتیک‌های سنتی مذاکره، مانند سازش و تقسیم اختلاف، چندان کارایی ندارند و ممکن است گاهی منجر به نتایج رضایت‌بخش شوند. به همین دلیل او یک رویکرد قاطعانه‌تر را با تمرکز بر درک احساسات و انگیزه‌های طرف مقابل معرفی و توصیه می‌کند.

به‌طورکلی، کتاب هرگز سازش نکنید درباره‌ی این موضوع بحث می‌کند که اگرچه مذاکره فرایندی پویا و پیچیده و شکل و سازوکار آن در هر موقعیتی متفاوت است، اما با کسب دانش درباره‌ی اصول و تکنیک‌های آن و همچنین تمرین و بهبود مستمر مهارت‌ها، می‌توان شانس موفقیت خود را در هر مذاکره افزایش داد.

افتخارات کتاب هرگز سازش نکنید

• کتاب پرفروش بین‌المللی
• پرفروش‌ترین کتاب وال استریت ژورنال

نکوداشت‌های کتاب هرگز سازش نکنید

• کتاب کاربردی که در هر صفحه از آن، می‌توانید هر آنچه را برای رسیدن به نتیجه خود می‌خواهید، بیاموزید. (دانیل اچ)
• کتابی پر از بینش‌هایی که برای مذاکرات روزمره مورد نیاز است. (بیزینس اینسایدر)
• تکنیک‌های ارائه شده در این کتاب، هم برای زندگی شخصی و هم برای کسب و کار، مفید است. (جو ناوارو، مامور ویژه سابق اف بی آی و نویسنده پرفروش کتاب «آنچه هر بدن می گوید پر شده است»)
• کتاب هرگز سازش نکنید من را متحیر کرد، چرا که پر از توصیه‌های عملی است که نه فقط برای مذاکرات سخت و پیچیده، بلکه برای رسیدگی به زندگی روزمره در محل کار و خانه نیز به کار می‌آید. (آدام گرانت، استاد وارتون و نویسنده)

کتاب هرگز سازش نکنید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه‌ی این کتاب را به کسانی که می‌خواهند اصول کلیدی مذاکره را بیاموزند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب هرگز سازش نکنید: طوری مذاکره کنید که گویا زندگیتان وابسته به آن است می‌خوانیم

چند سال پیش، مراجعی داشتم که مدیر یک شرکت کوچک بود که این شرکت به نوبه‌ی خود وظیفه‌ی مدیریت روابط عمومی شرکت بزرگی را به‌عهده داشت. مدیران شرکت بزرگ، به قرارداد خود با مراجع من پایبند نبودند و صورت‌حساب‌هایشان را پرداخت نمی‌کردند و با گذشت زمان، بدهی‌شان به مراجع من بیشتر ‌شد. آن‌ها دائم او را با وعده‌های تکراری مبنی بر اینکه ادامه‌ی کار با آن‌ها می‌تواند او را به درآمدی انبوه برساند، فریب می‌دادند. او حس می‌کرد که در دام افتاده است.

توصیه‌ی من به او بسیار ساده بود: به او گفتم که با آن‌ها جلسه‌ای بگذارد و خلاصه‌ای از وضعیت فعلی را با آن‌ها در میان بگذارد. و سپس از آن‌ها بپرسد: «چطور با این وضعیت می‌توانم به کارم ادامه بدهم؟»

او سرش را تکان داد و گفت: «به هیچ صورت.» ایده‌ی پرسیدن این سؤال، وحشت او را برانگیخت، زیرا معتقد بود که اگر او را به ادامه‌ی کار مجبور کنند، گرفتار می‌شود. علاوه‌براین، تعبیر او از این سؤال این‌گونه بود: «شما می‌خواهید من را به دام بندازید و پولم را ندهید. باید هرچه زودتر این کار را متوقف کنید.» از نظر او، این کار به منزله‌ی اولین قدم برای اخراجش به‌عنوان یک مشاور بود. به او توضیح دادم که باید این برداشت را حتی اگر درست باشد، از ذهنش پاک کند. مادامی که او آرامش و خونسردی‌اش را حفظ کند و در حرف‌هایش نشانی از اتهام یا تهدید نباشد، طرف مقابل کلماتش را می‌شنود و نه مفهوم آن‌ها را. وقتی او بتواند خونسردی‌اش را حفظ کند، طرف مقابل، این موضوع را به‌عنوان مشکلی می‌بیند که باید حل شود.

او به‌طور کامل من را باور نداشت. چندین بار نقشه را با هم مرور کردیم؛ اما او همچنان می‌ترسید. سپس چند روز بعد، درحالی‌که از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید، با من تماس گرفت. مراجعم برای درخواست دیگری با مدیر شرکتی بزرگ تماس گرفته و بالاخره با زدن دلش به دریا، خلاصه‌ی وضعیت را مطرح کرده و پرسیده بود: «چطور می‌توانم با این وضعیت به کارم ادامه بدهم؟»