صالح حسینی – مترجم کتاب – درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته است:
در کتاب مرگ ایوان ایلیچ تالستوی در صدد برنمیآید که ما را با اندیشه نیستی و عدم حضور خود ما پس از مرگ آشتی دهد. ترسناک بودن مردن را هم پنهان نمیکند. کاملا برعکس، او نمونهای از مردن را انتخاب میکند که بیش از اندازه معمول و دردناک است و به جزئیات آن میپردازد، وانگهی، گذشته از تاکید کردن بر بیکسی لاعلاج آدم رو به موت و درماندگی او و همینطور هم رشک بردن جانسوزش را به کسانی که به وقت سیر او به نیستی، به زندگی ادامه میدهد، به رخ خواننده میکشد.
صالح حسینی – مترجم کتاب – درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته است:
آنچه تالستوی در ذهن دارد، زندگی فضیلتبار یا پارسایانه نیست – منظورش زندگی در قالب هرگونه واقعیت است، هرگونه زندگی که به راستی به سر برده میشود. ندامت ایوان ایلیچ از بابت گناهانی نیست که مرتکب شده، به خاطر لذتهایی است که از آنها محروم مانده. تالستوی در نخستین جمله پرآوازه در بخش دوم میگوید:
از زندگی ایوان ایلیچ سادهتر و معمولیتر و بنابراین وحشتناکتر پیدا نمیشد.
و خواننده داستان کار و بار ایوان ایلیچ را در مقام فردی «موفق» دنبال که میکند به نتیجهای جز این نمیرسد که اگر کامجویی طفلکی ایوان به گناه آلوده میشد، زندگیاش آنقدرها «معمولی» و بنابراین آنقدرها «وحشتناک» نمیشد.
تمامی خدمات اين وب سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعاليتهای اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوری اسلامی ايران است.
تـمـامـی حـقـوق بـرای فـروشـگـاه کــتــابــوفــن مـحـفـوظ اسـت.